سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنکه در پاسخ دادن شتاب کند، پاسخ را درنیابد . [امام علی علیه السلام]
قاصدک
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» باسلام دوباره

<سلام حالتون چطوره ؟خوب خدا رو شکر که همه خوبن.امروز حرف خاصی ندارم فقط از خدا برا همه جوونا آرزوی سلامتی و قبل از اون تعجیل در فرج اقا امام زمان(عج)رو از خدا می خوام.دیشب یه فیلمی دیدم که حاج آقا دانشمند بر خلاف همیشه که با خنده رو منبر حرف میزد این بار به صورت گریه و ملتمسانه از جمع می خواست که این قدر با کارامون قلب عزیز فاطمه رو به درد نیاریم.و از این حرفها ، خیلی متاثر شدم فقط میتونم بگم خدا عاقبتمون رو بخیر کنه...انشاالله

<



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » آسمانی ( چهارشنبه 87/8/29 :: ساعت 10:12 عصر )
»» سلام

با سلام خدمت دوستان عزیز و محترم
امیدوارم که حال همگی خوب بوده باشه.راستش من زیاد اهل نوشتن نیستم ولی به اصرار دوستان چند خطی می نویسیم تا احترام به نظرات دوستان گذاشته باشیم.
و اینکه واقعا این چند وقته سرم شلوغه و وقت وبلاگ نویسی و این جور کارارو ندارم.چون دارم اگه خدا بخواد برا ارشد میخونم.پس حالا که اینجوری شد لازم شد برام دعا کنید.مخلص همه دوستان هم هستیم.یا علی مدد.پاییز فصل آرزوها

نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » آسمانی ( جمعه 87/8/10 :: ساعت 9:46 عصر )
»» سینما و صهیونیسم‏ (قسمت اول)

راستی میان صهیونیسم و سینما چه نسبتی است؟این سئوالی است کهدر طول عمر صد ساله سینما بسیاری از پژوهشگران و پرسشگران در پی پاسخ آن بودهاند و پس از گذشت این همه سال هنوز هم ذهن بسیاری از صاحبنظران هنر و سیاست معطوف این پرسش است. اما چرا"سینما و صهیونیسم"؟ در حقیقت پاسخ این سئوال هر چه باشد،به نسبت نزدیک سینما و سیاستهای صهیونیسم بینالملل دلالت دارد.

زیرا هنر هفتم از بدو پیدایش(در آستانه آخرین سده از هزاره دوم میلادی)تا امروز، غالبا بر آورنده خواستهها و نمایانگر سیاستهای جهانی صهیونیسم بوده است و این گفتار نه از سر تعصب و تقلید،که بهپشتوانه پژوهش و تحقیق ابراز شده و قابل اثبات است. امروزه حتی هالیوود نیز منکر این واقعیت نیست که بسیاری از مهرههای کلیدی در سینمای آمریکا،(صرف نظر از تخصص ایشان در زمینههای گوناگون سینمایی)صرفاً به این دلیل که یهودی یا یهودی زادهاند،از میان اقران خود برگزیده شده و مدارج ترقی را پیمودهاند. گر چه پیروی از آیین موسی علیه السلام به معنای تبعیت از مرام صهیون نیست و از این رو دو واژه یهودی و صهیونیست را چهره پنهان داشته و به همین دلیل نیز بیشتر اعضای باشگاه سری خود را از بین پیروان آیین یهود برگزیده است. حاصل آن که در تمامی شئون اجتماعی،اقتصادی و فرهنگی مغرب زمین،ظاهراً همیشه یهودیان(و در حقیقت همواره صهیونیستها) مقدم بودهاند.طبعا هالیوود نیز بعنوان یکی از مظاهر هنر و تکنولوژی مغرب زمین از این قاعده مستثنی نیست و حتی تلاشی هم در جهت انکار این مدعا ندارد.اصولاً در نظام اداری پیچیده هالیوود قوانین نانوشته بسیاری وجود دارند که یکی از آنها رجحان یهودیان در تمامی زمینههای هنری،رسانهای و تخصصی است "قاعده بازی"آن است که همواره یهودیان در اولویتاند و اگر یک یهودی از مرام سیاسی صهیونیسم نیز جانبداری کند، طبعاً مدارج ترقی در هالیوود را با سرعت بیشتری خواهد پیمود. اما اگر همین هنرمند یهودی بیطرف باقی بماند یا ندرتا بر خلاف نظام تبلیغاتی صهیونیسم گام بردارد،به سهولت از گردونه هالیوود بیرون خواهد افتاد. در نظام مافیایی هزار چهره هالیوود،برای یک هنرمند ضد صهیونیست(حتی اگر یهودی باشد)جایی وجود ندارد و سرنوشت تلخ بزرگترین هنرمند تاریخ سینما(چارلی چاپلین) گواهی است بر این مدعا. "چارلز اسپنسر چاپلین"یهودی زاده فقیری بود که دوران کودکی را در عسرت و تنگدستی گذراند و در نخستین سالهای شکوفایی

سینما در آمریکا با تکیه بر خلاقیت و استعداد فردی خود سرانجام به اوج قله شهرت و افتخار فراز آمد.او بعنوان یک هنرمند یهودی، در اکثر نقشهای سینمایی آغازین خود،تصویری بدیع و جذاب از یک"یهودی سرگردان"به تماشا گذاشت و این همان الگوی مطلوب سیاستگزاران هالیوود محسوب میشد. تدریجاً چارلی چاپلین به محبوبترین هنرمند تاریخ سینما تبدیل شد و تهیه کنندگی آثارش را خود بر عهده گرفت.اکنون این مجال برای او پدید آمده بود تا پس از سالیان متمادی به دل مشغولیهای خویش بپردازد و فارغ از نظام مافیای حاکم بر هالیوود حرف دل خود را به زبان تصویر بیان کند.ولی لابی صهیونیسم در هالیوود این روال را نمیپسندید و از همین جا بود که دشمنیها آغاز شد. "چارلی چاپلین"هنرمند محبوب مردم که پیش از این در اکثر آثار خود بعنوان یک فقیر خانه به دوش،تمثیلی از مظلومیت جهانی یهودیان بود،اکنون از قالب"یهودی سرگردان"بیرون آمده و در نقشهایی متفاوت(همچون:انسانی ماشینی،ثروتمندی عیاش یا دیکتاتوری زورگو)نظام ارزشی غرب را به سخره میگرفت و این روالی نبود که صهیونیستهای هالیوود آن را تحمل کنند.لذا ماشین سانسور هالیوود به کار افتاد و چاپلین را نیز همچون بسیاری

ادامه مطلب...

نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » آسمانی ( پنج شنبه 87/7/25 :: ساعت 12:59 صبح )


»» کبر گنجی وجود امام مهدی(عج) را انکار کرد

 ا درج مقاله ای در سایت آمریکایی "رادیو زمانه"

 کبر گنجی وجود امام مهدی(عج) را انکار کرد
خبرگزاری فارس: اکبر گنجی در مقاله جدید خود که در سایت آمریکایی "رادیو زمانه" منتشر شده وجود امام دوازدهم(ع) را انکار کرد.
 ه گزارش خبرگزاری فارس، گنجی که پیش از این ابراز عقیده کرده بود که غزوات پیامبر اسلام(ص)، ترویج خشونت بوده و فاجعه کربلا ناشی از شمشیر زنی پیامبر(ص) و امام علی(ع) در جنگ‌های بدر و حنین بوده است، در مقاله‌ای جدید در سایت آمریکایی "رادیو زمانه" با جدا کردن خود از خیل مسلمانان شیعه، نوشت: «دلیل وجود "امام دوازدهمِ شیعیان" چیست؟»
 ی که در سراسر این مقاله مفصل کوشیده است انتساب قرآن را به خداوند انکار کند، افزوده است: «چگونه می‌توان حیات فردی به طول چند قرن را موجه نمود در حالی که مطابق مستندات تاریخی ارائه‌شده از سوی محقق ارجمند، جناب مدرسی طباطبایی، این باور برخاسته از نزاع‌های خانوادگی بر سر ارث و میراث و جانشینی است.»
 ین روزنامه‌نگار که در روزنامه‌های زنجیره‌ای جامعه، طوس، خرداد، صبح امروز، نشاط و دیگر نشریات اصلاح‌طلب قلم می‌زد، پیش از این در مقاله پیشین خود درباره ساختگی‌بودن قرآن مجید به دست پیامبر(ص) تحت عنوان "قرآن محمدی"، ضمن ساختگی‌خواندن مذهب حقه تشیع آورده بود: «مدرسی طباطبایی، در کتاب خود، فرآیند ساخته‌شدن تشیع را تبیین می‌کند. به عنوان مثال، وی با مستندات تاریخی نشان می‌دهد که چگونه گروه کوچکی از یاران امام یازدهم، امام دوازدهم را برساختند. وی مستندات تاریخی بسیاری در کتاب‌اش آورده که مدلولش این است: دوازدهمین امام شیعیان (حضرت مهدی[عج]) وجود خارجی ندارد، امام غایب[عج]، برساخته نزاع‌های خانوادگی بر سر ارث و میراث است.»!
 نجی سپس نتیجه‌گیری کرده است که « "وجود نداشتن امام دوازدهم شیعیان[عج]"، نتیجه منطقی مستندات تاریخی کتاب طباطبایی است. به تعبیر دیگر، نیت مؤلف و باورهای کلامی او یک چیز است، و "مقتضیات درون متنی" چیزی دیگر. مدرسی طباطبایی می‌نویسد: "در وصیت‌نامه‌ای که از حضرت عسکری (ع) به جای مانده بود؛ ایشان تنها از مادر خود نام برده بودند... مدرسی مدعای خود در خصوص وجود نداشتن امام دوازدهم[ع] را از راه دیگری هم تثبیت می‌کند و می‌گوید: تنها خواهر امام یازدهم، که جز جعفر [کذاب]، تنها بازمانده از حضرت هادی[ع] بود از جعفر پشتیبانی کرد و این یعنی خواهر امام[ع] هم منکر وجود فرزند امام یازدهم[ع](حضرت مهدی[عج]) بود. مدرسی طباطبایی نکات دیگری هم در تأیید مدعای خویش عرضه می‌دارد و می‌نویسد: ...از نظر شیعیان، امام، حتماً باید دارای فرزند باشد، از این‌رو، برخی از شیعیان حضرت عسکری[ع]، به دلیل آنکه ‌ایشان بدون فرزند درگذشته است، اصل امامت ایشان را انکار کردند... گروه دیگری از شیعیان هم به وجود امام دوازدهم[عج] اعتقاد یافتند و نزاع‌شان بر سر مدت غیبت امام دوازدهم[عج] آغاز شد. آنها، طول مدت غیبت را شش روز، یا شش ماه یا حداکثر شش سال تلقی می‌کردند.»
 نجی سپس به نقل افسانه‌هایی مبنی بر دنیاپرستی و مال‌دوستی و قاتل‌بودن امام حسن عسکری(ع) پرداخته و می‌افزاید: «نزاع‌های مالی در زمان حیات امام یازدهم[ع] آغاز شد. در این نزاع‌ها، امام یازدهم[ع] حکم قتل نماینده مالی پیشین خود (فارِس) را صادر کرد و یکی از پیروان آن حضرت فارِس را به قتل رساند و قاتل، تا زمان فوت خود از امام یازدهم[ع] مستمری دریافت می‌کرد.»
 تاب منتشرشده از سوی مدرسی طباطبایی که در آمریکا ترجمه شده است پیش از این به علت طرح مسائل تشکیکی در دین، انتقادات بسیاری را برانگیخته بود.
 ین در حالی است که نویسنده خود در مقدمه کتابش اذعان کرده است: «به خاطر همین مسائل جنبی مطرح شده در کتاب، برگردان فارسی آن سودمند نیست چه برخی از مباحث زمینه‌ساز تدوین آن، در جوامع ما مطرح نبود و تحریک ساکن، موجبی نداشت.»
 درسی طباطبایی از سال 1355 متناوباً و از سال1358 مستمراً برای ادامه تحصیلات جدید در کشور انگلیس به سر برد و از سال 1361 تا کنون مقیم آمریکاست.
 کبر گنجی که پیش از این خواستار به رسمیت شناختن زنا و همجنس‌بازی در قالب دین شده بود، قصد دارد قسمت دوم و سوم مقاله اخیر خود درباره تشکیک در الهی‌بودن قرآن مجید را ظرف روزهای آینده منتشر کند.
انتهای پیام/خ



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » آسمانی ( چهارشنبه 87/7/17 :: ساعت 1:31 صبح )
»» وصیتنامه امیرمؤمنان(ع) و آخرین سفارشها به شیعیانش

وصیتنامه امیرمؤمنان(ع) و آخرین سفارش‌ها به شیعیانش
ابوالفرج در «مقاتل‌الطالبیین» روایت کرده که پس از ضربت خوردن امیر مؤمنان، اطباى کوفه را به بالین آن حضرت آوردند و در میان آنها، هیچ یک در معالجه زخم و جراحى استادتر از اثیر بن عمرو نبود و او متخصص در معالجه زخم‌ها و جراحات بود و از جمله چهل نفر جوانى بود که در زمان ابوبکر در عین التمر به دست خالد بن ولید اسیر و در کوفه ساکن شده بود.
این طبیب همین که زخم سر آن حضرت را دید، دستور داد شُش گوسفندى را بیاورند و از میان آن رگى را بیرون آورد و آن رگ را در زخم مزبور نهاد و پس از اندکى بیرون آورد و آن را مشاهده کرد. سپس رو بدان حضرت کرده، گفت: «اى امیر مؤمنان، هر وصیتى دارى، بکن که ضربت شمشیر این دشمن خدا به مغز سر رسیده و معالجه سودى ندارد.» در این وقت بود که امیر المؤمنین کاغذ و قلم و دواتى طلبید و شروع به وصیت کرد.
وصیتنامه حضرت على (ع) را در کتاب‌هاى حدیث به اجمال و تفصیل و به طور گوناگون نقل کرده‏اند که یکى را ابوالفرج نقل کرده و در کافى مرحوم کلینى هم نظیر همین وصیت را که ابوالفرج روایت کرده، نقل مى‏کند و در نهج البلاغه نیز (در زیر نامه شماره 47) اجمالى از این وصیت آمده و خلاصه‏اى از آن در کشف‌الغمه و روایات دیگر آمده که همه آنها را مجلسى(ره) در بحارالانوار نقل کرده و ما همان روایت ابوالفرج را که نسبتاً جامعتر از دیگران است، نقل مى‌کنیم.
ادامه مطلب...

نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » آسمانی ( پنج شنبه 87/7/4 :: ساعت 11:33 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

انتقال وبلاگ
بازگشت دوباره
خداحافظی
راز عدم ازدواج حضرت معصومه (س)
توبه قاتل
[عناوین آرشیوشده]