سلام به همه دوستان خوب و عاشق .بله عاشق،عاشق خدا ،ولایت،اهل بیت و ...
امیدوارم که این روز جمعه ای روز خوبی براتون باشه.خواستم دوباره از فراق یار بنویسم دیدم باز جملات تکراری وبا خودم گفتم چرا خودمو گول بزنم در حالیکه تا زمانی که خودمون رو اصلاح نکنیم مصلح نمیاد
و چند نکته برای منتظران واقعی
" أما إنّی لَو أدرَکتُ ذلِکَ لَاستَبقَیتُ نَفسی لِصاحِبِ هذَا الأمرِ ! " .
" به خدا سوگند ، من اگر آن روز را درک می کردم ، جانم را برای حضرت صاحب الامر (ع) فدا می کردم " . (1)
این تعبیر حضرت صادق (ع) چقدر زیبا و لطیف است ؟! و چقدر عالی انسان را برای انتظار و آرزو کردن آن روز مسعود و سپس آرزوی نبرد در آن جبهة واقعی حق علیه باطل تشویق می کند !
1- غیبت نعمانی صفحه 145
" لَیَشحَذَنَّ فیها قَومٌ شَحذَ القَینِ النَّصلَ تُجلی بِالتَنزیلِ بَصائِرُهُم ، وَ یُرمی بِالتَّفسیرِ فی مَسامِعِهِم فی مَسامِعِهِم ، وَ یَغبُقُونَ کَاسَ الحِکمَهِ بَعدَ الصَّبُوحِِ . . وَ لَهُ رِجالٌ إلهِیُّونَ یُقیمُونَ دَعوَتَهُ وَ یَنصُرُونَهُ ، هُمُ الوُزَراءُ لَهُ ، یَتَحَمَّلُونَ أثقالَ المَملَکَتِ عَنهُ ، وَ یُعینُونَهُ عَلی ما قَلَّدَهُ الله " .
" در آن زمان قومی صیقل داده می شوند همانند صیقل دادن آهنگر کمان را ، به وسیلة قرآن دیدگانشان نورانی می شود و تفسیر آن در گوش جانشان جای می گیرد . جام حکمت را صبحگاهان و شامگاهان سر می کشند .
گروهی از مردان الهی دور او گرد می آیند ، دعوتش را سرپا نگه می دارند ، او را یاری می کنند ، آنها وزیران او هستند که سنگینی مسائل کشوری را به عهده می گیرند و او را در مسؤولیت بزرگی که خداوند به عهده اش گذاشته یاری می کنند " . (1)
1- ینابیع الموده جلد 3 صفحه 95,37 و الزام الناصب صفحه 192 و بشاره الاسلام صفحه 297و الامام المهدی صفحه 343
" إنَّهُ لَوقَد کانَ ذلِکَ ، اُعطِیَ الرَّجُلُ قُوَّتَ ذربَعینَ رَجُلاً وَ جُعِلَت قُلُوبُهُم کَزُبُرِ الحَدیدِ . لَو قَذَفَ بِهَا الجِبالَ لَقَلَعَها ، وَ کُنتُم قُوّامَ الأرضِ وَ خُزّانَها " .
" چون این امر واقع شود برای هر انسان نیروی چهل مرد داده می شود و دلهایشان چون قطعه فولاد می شود که اگر با آن دل ، خود را به کوه بزند از جای می کند و شما در آن زمان قائم به قسط در روی زمین ، و اختیار دار خزائن و معادن آن هستید " . (1)
1- بشاره الاسلام صفحه 240 ، الزام النّاصب صفحه 227 ، غیبت نعمانی صفحه 166
" وَ یجی ءُ وَ الله ثَلا ثُمِئَهِ وَ بِضعَه عَشَرَ رَجُلاً ، مِنهُم خَمسُونَ اِمرَأه ، یَجمتَمِعُونَ فی مَکَه " .
" به خدا سوگند که سیصد و ده و اندی نفر می آیند که در میان آنها پنجاه زن هست و در مکه گرد می آیند " . (1)
1- بحار الانوار جلد 52 صفحه 223
از فراقت به جوانی همگی پیر شدیم
بی تو از وادی دنیا همگی سیر شدیم
بی خود از حادثه ی عشق تو دیوانه و مست
عاشق کوی تو گشتیم و زمین گیر شدیم
تا که وصفی ز کمان و خم ابروی تو رفت...
در پی دیدن رویت همگی تیر شدیم
از کمان خانه ی زلفت همه بالا رفتیم
در سراشیبی ابروت سرازیر شدیم
گو گدایان در این خانه بیایند که ما
از گدایی به در تو همگی میر شدیم
عاشقان همچو (( رها )) در گرو بند تو اند...
جمله در حلقه ی تو در غل و زنجیر شدیم
محمد صادق کریمی( ص . رهـــا )
تا بعد التماس دعا
از میان اشک ها خندیده می آید کسی
خواب بیداری ما را دیده می آید کسی
با ترنم با ترانه با سروش سبز آب
از گلوی بیشه خشکیده می آید کسی
مثل عطر تازه تک جنگل باران زده
در سلام بادها پیچیده می آید کسی
کهکشانی از پرستو در پناهش پرفشان
آسمان در آسمان کوچیده می آید کسی
خواب دیدم , خواب دیده در خیالی دیده اند
از شب ما روز را پرسیده می آید کسی
عبدالسمیع حامد
از نو شکفت نرگس چشم انتظاری ام
گل کرد خار خار شب بی قراری ام
تا شد هزار پاره دل از یک نگاه تو
دیدم هزار چشم در آیینه کاری ام
گر من به شوق دیدنت از خویش می روم
از خویش می روم که تو با خود بیاری ام
بود و نبود من همه از دست رفته است
باری مگر تو دست بر آری به یاری ام
کاری به کار غیر ندارم که عاقبت
مرهم نهاد نام تو بر زخم کاری ام
تا ساحل نگاه تو چون موج بی قرار
با رود رو به سوی تو دارم که جاری ام
با ناخنم به سنگ نوشتم : بیا , بیا
زان پیشتر که پاک شود یادگاری ام
گلها همه آفتابگردانند (قیصر امین پور)